رجعت در لغت به معناى «بازگشت» بكار مى رود و در اصطلاح به بازگشت گروهى از مردگان به اين جهان هم زمان با قيام جهانى حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ گفته مى شود، و طبعاً بازگشت اين گروه قبل از فرا رسيدن رستاخيز خواهد بود. روى اين اصل گاهى از رجعت در شمار رويدادهاى قبل از قيامت ياد مى شود و گاهى در زمره حوادث مربوط به ظهور مهدى منتظر مذكور مى گردد.

ولى بايد دانست كه مسأله رجعت از ديدگاه شيعه رويدادى است مستقل از دو موضوع ياد شده (قيامت و ظهور حضرت مهدى(عليه السلام))، اگر چه بين هر سه موضوع پيوند زمانى برقرار است.

اما برخى نويسندگان مسلمان در عين اينكه برخى از آيات قرآن و روايات از بازگشت گروهى از انسانها به دنيا پيش از برپائى رستاخيز گزارش مى دهند، در گذشته و حال در كتاب هاى خود به نقد اصل رجعت پرداخته، شبهاتى پيرامون آن وارد كرده اند .

البته عالمان بزرگ هرگز اينگونه اعتراضات را بدون پاسخ نگذارده، پرچم مقدس دفاع از آرمانهاى اصيل اعتقادى را بر دوش كشيده اند.

امكان رجعت (از دیدگاه برهان)

قبل از بيان ادلّه رجعت بيان مى كنيم كه اصلا چنين امرى ممكن است يا خير؟

بايد دانست كه مسأله رجعت به جهان مادى با مسأله حيات مجدّد در روز رستاخيز كاملا مشابهت دارد. با اين تفاوت كه رجعت محدودتر بوده و قبل از قيامت به وقوع مى پيوندد; امّا در قيامت همه انسانها برانگيخته شده زندگى ابدى خود را آغاز مى كنند.

بنا بر اين كسانى كه امكان حيات مجدّد را در روز رستاخيز پذيرفته اند، بايد رجعت را كه زندگى دوباره در اين جهان است ممكن بدانند: و از آنجا كه روى سخن ما با مسلمانان است و مسلمانان اعتقاد به معاد را از اصول شريعت خود مى دانند، به ناچار بايد امكان رجعت را نيز بپذيرند.

معاد از نظر يك فرد مسلمان معاد جسمانى است، حال اگر چنين بازگشتى در آن مقطع زمانى (قيامت) مقرون به اشكال و مانع نباشد، طبعاً قبل از قيامت نيز اشكالى نخواهد داشت.

به عبارت دیگرچگونه ممكن است كسى قرآن را به عنوان يك كتاب آسمانى بپذيرد و با اينهمه آيات روشن باز امكان رجعت را انكار كند ؟ اساسا مگر رجعت چيزى جز بازگشت به حيات بعد از مرگ است ؟ مگر رجعت نمونه كوچكى از رستاخيز در اين جهان كوچك محسوب نمى شود ؟ كسى كه رستاخيز را در آن مقياس وسيعش مى پذيرد ، چگونه مى تواند خط بطلان بر امكان مساله رجعت بكشد ؟ و يا آن را بباد مسخره گيرد ؟ و يا همچون احمد امين مصرى در كتاب فجر الاسلام بگويد : آئين يهود ديگرى در مذهب شيعه به خاطر اعتقاد به رجعت ظهور كرده است ! .
راستى چه فرقى ميان اين گفتار احمد امين ، و تعجب و انكار اعراب جاهليت در مقابل معاد جسمانى است ؟ !
آنچه تا به اينجا گفتيم امكان رجعت را ثابت مى كرد آنچه وقوع آنرا تاييد مى كند روايات زيادى است كه از جمعى از ثقات از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) نقل شده است ، كافى است آمارى را كه مرحوم علامه مجلسى از آن جمع آورى كرده است بازگو كنيم او مى گويد : چگونه ممكن است كسى به صدق گفتار ائمه اهلبيت (عليهم السلام) ايمان داشته باشد و احاديث متواتر رجعت را نپذيرد ؟ احاديث صريحى كه شماره آن به حدود دويست حديث مى رسد كه چهل و چند نفر از راويان ثقات ، و علماى اعلام ، در بيش از پنجاه كتاب آورده اند ... اگر اين احاديث متواتر نباشد چه حديثى متواتر است ؟ ! . ( در اين مورد در آخر همين بحث توضيح بيشتر خواهد آمد)

قرآن و رجعت

قرآن كريم در دهها آيه بر مسأله رجعت به طور مستقيم يا غير مستقيم صحّه مى گذارد كه اين آيات را مى توان به چند گروه تقسيم كرد: (لازم به ذكر است كه در اين مقاله مختصر فقط به بيان آدرس آيات اكتفا مى كنيم ; علاقمندان مى توانند به تفاسير مخصوصاً تفاسير روايى مثل برهان، نورالثقلين و... يا كتاب شيعه و رجعت تأليف آيت الله طبسى نجفى ـ رحمه الله ـ مراجعه نمايند)

گروه 1: آيات مربوط به امكان رجعت

از آياتى كه ممكن بودن رجعت را بيان مى كنند مى توان به دو آيه اشاره نمود:

الف: آيه 260 سوره بقره كه در آن به امكان زنده شدن حيوانات و وقوع آن در دنيا توسط حضرت ابراهيم(عليه السلام)تصريح مى نمايد.

ب: آيه 8 سوره طارق كه قدرت خداوند را بر زنده كردن مردگان بيان مى فرمايد.

گروه 2: آيات مربوط به وقوع رجعت

برخى از آيات نمونه هايى از زنده شدن مردگان را در دنيا و در ميان امتهاى گذشته را براى رفع تفكر بعيد شمردن آن از ذهن مردم، بيان مى دارد:

1 ـ آيه 55 و 56 سوره بقره (زنده شدن گروهى از بنى اسرائيل كه توسط صاعقه مرده بودند)

2 ـ آيه 72 و 73 سوره بقره (زنده شدن مقتول بنى اسرائيل به واسطه گاو بنى اسرائيل)

3 ـ آيه 243 سوره بقره (زنده شدن هزاران نفر از بنى اسرائيل)

4 ـ آيه 259 سوره بقره (زنده شدن عزير پيامبر)

5 ـ آيه 49 سوره آل عمران و آيه 110 سوره مائده (زنده شدن مردگان توسط حضرت عيسى(عليه السلام))

گروه 3: آياتى كه به رجعت تفسير شده اند (جواب سوال آقاي مهدي ف)

برخى آيات به ضميمه روايات متعدد به رجعت تأويل و تفسير شده و برخى از اين روايات، داستان زنده شدن برخى مردگان در گذشته و برخى در صدر اسلام ثابت مى كنند مانند ذوالقرنين، اسماعيل صادق الوعد و...

در اين قسمت فقط به بيان آدرس آيات از گروه سوم اشاره مى شود:

(2) سوره بقره: آيه 3

(3) سوره آل عمران: 82، 82 / 157، 158 / 185

(5) سوره مائده: 20

(7) سوره اعراف: 96 / 157

(9) سوره توبه: 33 / 111

(10) سوره يونس: 39 / 50 / 51

(14) سوره ابراهيم: 5

(16) سوره نحل: 22 / 38

(17) سوره اسراء: 8 ـ 4 / 72

(18) سوره كهف: 83 / 22 / 37

(19) سوره مريم: 54

(20) سوره طه: 124

(21) سوره انبياء: 95 / 105

(22) سوره حج: 41

(23) سوره مؤمنون: 77 / 93، 94

(24) سوره نور: 55

(15) سوره حجر: 36

(26) سوره شعراء: 4

(27) سوره نمل: 82 / 83

(28) سوره قصص: 6 و 5 / 85

(32) سوره سجده: 21 / 27

(36) سوره يس: 13 / 14

(38) سوره ص: 43 ـ 41

(40) سوره مؤمن: 11 / 46 / 51 / 77

(43) سوره زخرف: 28

(44) سوره دخان: 10

(45) سوره جاثيه: 14

(46) سوره احقاف: 15

(48) سوره فتح: 28

(50) سوره ق: 41، 42

(51) سوره ذاريات: 13 و 14 / 22 و 23 / 60

(52) سوره طور: 47

(53) سوره نجم: 53

(60) سوره ممتحنه: 13

(61) سوره صف: 9

(68) سوره قلم: 16

(70) سوره معارج: 4 و 5

(72) سوره جن: 24 تا 27

(74) سوره مدثر: 1 و 2 / 35 و 36

(78) سوره نباء: 18 / 40

(79) سوره نازعات: 6 تا 14

(80) سوره عبس: 17 تا 23

(91) سوره شمس: 14 و 15

(92) سوره ليل: 1 و 2

(93) سوره ضحى: 4

(102) سوره تكاثر: 3 و 4

باز هم تاكيد مي كنم اين آيات به ضميمه روايات متعدد به رجعت تأويل و تفسير شده كه مراجعه به كتب تفسير شما را درين مورد كمك خواهد كرد بر همه ي ما روشن است که در ظاهر آیات قرآن ، تنها اصول و کليات بيان شده است و بر طبق خود آیات قرآن کریم نيز ، اين کتاب الهي نياز به مبين و مفسر دارد تا اصول را تبيين و فروع را بيان دارند .  این مفسران حقیقی قرآن کریم ، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) و جانشينان او ، ائمه اطهار(علیهم السلام) مي باشند . مثلا در قرآن امر به خواندن نماز شده است ، اما چگونگي به جا آوردن نماز از سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم ) و سيره معصومان بدست مي آيد .

رجعت نيز کليت و اصل آن از آيات قرآن کریم استفاده مي شود و تبيين اين اصل و تشريح جزئيات آن وابسته به بيان معصومین(علیهم السلام) مي باشد البته از  تعدادي از همين آيات حتي بدون در نظر گرفتن روايات و تفسير با دقت در معنا مي شود معناي رجعت در دنيا را به روشني در يافت به عنوان مثال:

الف: آيه 83 سوره نمل

در اين آيه كه مى فرمايد: «و آن روز كه از ميان هر امت گروهى را كه آيات ما را تكذيب می كنند، محشور مى كنيم...» به روشنى گواه بر عدم حشر همه انسانها دارد.

آيه مورد بحث به يكى از حوادث پيش از رستاخيز اشاره دارد (نه قيامت)، زيرا:

اولا) در روز قيامت همه انسانها برانگيخته خواهند شد بنابر اين آيه مذكور را نمى توان بر قيامت منطبق دانست.

ثانياً) در آيه قبل (82) يكى از شرايط قبل از قيامت يعنى خروج «دابة الارض» به مردم معرفى شده و طبعاً حادثه حشر گروهى معين از ميان مردم مربوط به همان زمان است نه قيامت.

ثالثاً) در چند آيه بعد يعنى آيه (87) همين سوره سخن از دميدن در صور به ميان آمده كه پيش از قيامت است.

پس اين سه قرينه نشان مى دهد كه برانگيخته شدن و زنده شدن گروهى از انسانهاى تكذيب كننده آيات الهى قبل از قيامت است و با كمك روايات متوجه مى شويم كه اين همان رجعت اصطلاحى است.

ب: آيه 11 سوره مؤمن

كه در بيان سخن گناهكاران مى فرمايد: «مى گويند: پروردگارا! دو بار ما را ميراندى و دو بار ما را زنده كردى اينك به گناهانمان اعتراف كرديم...»

با استفاده از روايات متعدد فهميده مى شود كه يكى از دو زنده شدن در رجعت و ديگرى در رستاخيز و يكى از دو مردن در دنيا و ديگرى در رجعت است.

احاديث و رجعت

بى ترديد احاديث و روايات متعدد تصريح به اصل رجعت و جزئيات آن مى نمايد كه روايات فراوانى در ذيل آيات قرآن و تفسير آنها وارد شده كه نمونه هاى آن گروه سوم از آيات بود كه ذكر آن گذشت.

در اينجا فقط به چند حديث كوتاه ـ كه در بخش گروه سوم آيات نيامده است ـ اشاره مختصرى مى كنيم:

الف) مأمون خليفه عباسى از حضرت رضا(عليه السلام) پرسيد: يا ابا الحسن در مورد رجعت چه مى فرماييد؟

امام(عليه السلام) فرمود: رجعت درست است و در ميان امت هاى پيشين هم بوده است و قرآن از آن سخن گفته است و پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: در اين امت همه آنچه در امتهاى گذشته رخ داده است بى كم و كاست همانگونه رخ خواهد داد. (لازم به ذكر است كه در ذيل آيه 11 سوره انشقاق احاديث مشابه حديث مذكور از پيامبر بصورت تفسير وارد شده بطورى كه در كتب معتبر اهل سنت مانند صحاح هم نقل شده است).

ب) امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هر كس بازگشت دوباره ما را به دنيا باور نكند، از ما نيست.

ج) از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه هر كس به هفت موضوع اقرار كند، مؤمن است كه يكى از آنها «رجعت» است در اينجا مناسب است بصورت فهرست گونه دعاها و زيارت هايى كه در آنها به نوعى بحث رجعت مطرح گرديده اشاره شود كه براى تحقيق بيشتر، علاقمندان بايد به منابع مراجعه فرمايند:

1 ـ دعاى سوم شعبان      بسم الله الرحمن الرحيم اللهم انى اسالك بحقّ...      اقبال ص 689

(آنجا كه مى فرمايد:... همان كه در ان رجعت به نصرت الهى يارى مى شود... و در بازگشتش كاميابى با اوست و جانشينان از فرزندان او كه پس از قائمشان و غيبت او باز مى گردند تا خونهاى به نا حق ريخته شده را خونخواهى مى كنند...)

2 ـ دعاى افتتاح      اللهم انى افتتح الثناء      همان کتاب، ص 58

3 ـ دعاى شبهاى ماه رمضان      اللهم بك و منك اطلب...      همان کتاب، ص 24 و 39

4 ـ دعاى ديگر در ماه رمضان      اللهم برحمتك فى الصالحين...      همان کتاب، ص 61

5 ـ توفيق يارى دين خدا      اللهم انى اسألك...      همان کتاب، ص 61

6 ـ دعاى بيست و سوم هر ماه      اللهم كن لوليك...      همان کتاب، ص 85

7 ـ درود بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)      انّ الله و ملائكته...      همان کتاب، ص 97

8 ـ دعاى شب دوم ماه رمضان      اللهم ارزقنى      همان  کتاب، ص 118

9 ـ دعاى روز سيزدهم ماه رمضان      اللهم انّى ادينك...      همان کتاب، ص 144

10 ـ دعاى سيزدهم صحيفه      اللهم انّ الظّلة...      همان کتاب، ص 146

11 ـ دعاى پنجم صحيفه      و ان تجعل وفاتى...      همان کتاب، ص 431

12 ـ دعاى روز هيجدهم      اللهم انا نشهد...      165

13 ـ دعاى روز نوزدهم      اللهم انك اعلمت...      همان کتاب، ص 170

14 ـ دعاى روز نوزدهم رمضان      اللهم انى اسألك...      همان کتاب، ص 189

15 ـ دعاى روز بيستم      اللهم انى اسألك...      همان کتاب، ص 192

16 ـ دعايى از صحيفه      اللهم انى اسألك...      همان کتاب، ص 193

17 ـ دعاى بعد از نماز عيد فطر      اللهم انى اسألك...      همان کتاب، ص 293

18 ـ دعاى روز عرفه      اللهم صل على محمد و آل محمد      همان کتاب، ص 353

19 ـ دعايى از بحارالانوار      اللهم صل على محمد و آل محمد      بحار ج 20 ص 293

20 ـ دعاى عيد غدير      اللهم انى اسألك...      اقبال ص 349

21 ـ دعا در عاشورا      اللهم ارحم...      اقبال ص 569

22 ـ دعاى بعد از زيارت در سرداب      ... فان توفّيتنى...      بحار ج 22 ص 240

رجعت در زيارات ائمه

1 ـ زيارت رسول خدا از راه دور (ج22 بحار ص 25)

(آنجا كه عرض مى كنيم:... من از آنانى هستم كه به برترى شما اعتقاد داشته و به رجعت شما اقرار مى نمايد، من قدرت خدا را انكار نمى كنم...)

2 ـ زيارت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در مدينه (همان ص 27)

3 ـ زيارت اميرمؤمنان(عليه السلام) (همان ص 48)

4 ـ زيارت وداع اميرالمؤمنين(عليه السلام) (همان ص 53)

5 ـ زيارت سوم حضرت (همان ص 63)

6 ـ زيارت چهارم حضرت (همان 69)

7 ـ زيارت پنجم حضرت (همان 70)

8 ـ زيارت ششم حضرت (همان 73)

(آنجا كه عرض مى كنيم: درود بر تو اى كسى كه داراى بازگشت و رجعتى... من به آمدن تو يقين دارم به بازگشت شما مؤمنم و منتظر فرمان تو و چشم براه دولت تو هستم.)

9 ـ زيارت هفتم حضرت (همان ص 74)

10 ـ زيارت حضرت در شب مبعث (همان ص 84)

11 ـ زيارت مسلم بن عقيل (همان ص 98)

12 ـ آداب تربت امام حسين(عليه السلام) (همان ص 145)

13 ـ زيارت مطلقه امام حسين(عليه السلام) (همان ص 150)

14 ـ زيارت ديگر (همان ص 153)

15 ـ زيارت ديگر (همان ص 156)

16 ـ زيارت ديگر (همان ص 160)

17 ـ زيارت ديگر (همان ص 160)

18 ـ زيارت ديگر (همان ص 162)

19 ـ زيارت شهدا (همان ص 163)

20 ـ زيارت وارث (همان ص 167)

21 ـ زيارت مطلقه امام حسين(عليه السلام) (همان ص 170)

22 ـ دعاى بعد از نماز زيارت (همان ص 172)

23 ـ زيارت حضرت اباالفضل(عليه السلام) (همان ص 173)

24 ـ زيارت مطلقه امام حسين(عليه السلام) (همان ص 175)

25 ـ زيارت مطلقه ديگر (همان ص 177)

26 ـ زيارت وداع آن حضرت (همان ص 178)

27 ـ زيارت مطلقه ديگر (همان ص 181)

28 ـ زيارت حضرت اباالفضل(عليه السلام) (همان ص 185)

29 ـ زيارت وداع امام حسين(عليه السلام) (همان ص 186)

30 ـ زيارت عاشورا (همان ص 189)

31 ـ دعاى بعد از نماز زيارت (همان ص 193)

32 ـ زيارت ديگر (همان ص 194)

33 ـ نقل ديگر (همان ص 195)

34 ـ زيارت عيدين (همان ص 209)

35 ـ زيارت ادريسيّه (همان ص 200)

36 ـ زيارت اربعين (همان ص 202)

37 ـ زيارت امام رضا(عليه السلام) (همان ص 227)

38 ـ زيارت امام عسكريين(عليه السلام) (همان ص 232)

39 ـ دعاى بعد از زيارت (همان ص 233)

40 ـ زيارت امام حسن عسكرى(عليه السلام) (همان ص 233)

41 ـ زيارت ديگر براى عسكريين(عليه السلام) كتاب جامع عباسى شيخ بهايى (ره)

42 ـ دعاى بعد از نماز زيارت بحار ج 22 ص 234

43 ـ زيارت ديگر (همان ص 236)

44 ـ زيارت حضرت حجت(عليه السلام) (همان ص 238)

45 ـ زيارت دوم (همان ص 258)

46 ـ زيارت سوم (همان ص 260)

47 ـ زيارت چهارم (همان ص 260)

48 ـ زيارت پنجم (السلام على الحق الجديد...)

49 ـ زيارت ششم (الله اكبر...)

50 ـ زيارت هفتم (اسلام عليك يا حجة الله فى ارضه...)

51 ـ زيارت جامعه معروف (ج 22 بحار ص 269)

52 ـ زيارت جامعه غير معروف (ج 22 بحار)

53 ـ زيارت جامعه سوم (همان ص 286)

54 ـ زيارت جامعه چهارم (همان ص 291)

55 ـ زيارت جامعه پنجم (اقبال، مصباح)

56 ـ زيارت جامعه ششم (ج 22 بحار ص 296)

57 ـ زيارت جامعه هفتم (ج 22 بحار ص 296)

رجعت كنندگان كيانند؟

با دقت در احاديث اهل بيت معلوم مى شوداز يك طرف از علماء و شهداء و صلحا و ائمه اطهار(عليهم السلام) و حتى بعضى از انبياء (خوبان در درجه بالا) و از طرف ديگر عده اى از افراد كافر (در حد بالاى كفر) رجعت خواهند نمود.

رجعت انبياء

از روايات بدست مى آيد كه از ميان پيامبران، پيامبر گرامى اسلام و هفتاد پيامبر كه از آن جمله حضرت اسماعيل فرزند حزقيل پيغمبر است رجعت مى كند.

حضرت امام حسين(عليه السلام) در ميان ياران خود كه با او بودند مى آيد و هفتاد پيامبر نيز به ترتيبى كه مبعوث شدند به همراه حضرت موسى بن عمران با او هستند آنگاه حضرت قائم(عليه السلام) خاتم را به

 امام حسين(عليه السلام) مى سپارد و اوست كه غسل دادن و كفن كردن و حنوط وى را عهده دار مى گردد و او را در آرامگاه خويش به خاك مى سپارد.(1)

رجعت ائمه(عليهم السلام)

ائمه(عليهم السلام) رجعت خواهند فرمود و يكى بعد از ديگرى زمام حكومت اسلامى را در جهان بر عهده مى گيرند. مؤيد اين مطلب روايات فراوانى است كه فقط براى نمونه به روايتى از امام سجاد(عليه السلام) در تأويل آيه 85 سوره قصص اشاره مى كنيم كه فرمودند:

يعنى پيامبر با شما و اميرمؤمنان و امامان اهل بيت(عليهم السلام) در عصر ظهور به دنيا باز مى گردند.(2)

اولين امام بعد از امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ كه رجعت مى فرمايد امام حسين(عليه السلام) مى باشند كه باز هم احاديث فراوانى بر آن دلالت دارد.

رجعت صلحا و شهداء و علماء

امام صادق(عليه السلام) فرمود:

«رجعت براى همه مردم نيست بلكه براى گروههايى خاص است: مؤمنان خالص و كافران خالص.»(3)

امامام معصوم(عليهم السلام) شيعيان خود را به دعا دستور داده اند كه از خدا بخواهند كه آنان را پس از ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) به دنيا باز گرداند تا آنان روزگار پر شكوه حكومت او را درك نمايند. (مثل سفارش به دعاى عهد).

رجعت دشمنان حق

طبق حديثى كه از امام صادق(عليه السلام) گذشت، كافران خالص هم به دنيا باز مى گردند تا گوشه اى از سزاى اعمال ننگين خود را ببينند كه بدين وسيله مؤمنين شكوه اسلام و ذلت و خوارى سران كفررا خواهند ديد و احساس عظمت براى اسلام خواهند كرد و دل ايشان شاد خواهد شد.

در دعاى ندبه مى خوانيم، كجاست آن كسى كه انتقام خون انبياء الهى و خون پاك سيدالشهداء را بگيرد.

در پايان ياد آور مى شويم كه مسأله رجعت و ظهور امام عصر ـ عجل الله تعالى فرجه ـ دو رويداد مستقل از يكديگرند. البته بر اساس روايات موجود، بين ظهور حضرت مهدى منتظرـ عجل الله تعالى فرجه ـ  و وقوع رجعت پيوند زمانى وجود دارد، ولى اين پيوند هرگز نشانه اتحاد و يگانگى دو مسأله نمى باشد.

هدف از رجعت
مهمترين سؤالى كه در برابر اين عقيده مطرح مى شود اين است كه هدف از رجعت قبل از رستاخيز عمومى انسانها چيست ؟ با توجه به آنچه از روايات اسلامى استفاده مى شود اين موضوع جنبه همگانى ندارد ، بلكه اختصاص به مؤمنان صالح العملى دارد كه در يك مرحله عالى از ايمان قرار دارند ، و همچنين كفار و طاغيان ستمگرى كه در مرحله منحطى از كفر و ظلم قرار دارند ، چنين به نظر مى رسد كه بازگشت مجدد اين دو گروه به زندگى دنيا به منظور تكميل يك حلقه تكاملى گروه اول و چشيدن كيفر دنيوى گروه دوم است .
به تعبير ديگر گروهى از مؤمنان خالص كه در مسير تكامل معنوى با موانع و عوائقى در زندگى خود روبرو شده اند و تكامل آنها ناتمام مانده است حكمت الهى ايجاب مى كند كه سير تكاملى خود را از طريق بازگشت مجدد به اين جهان ادامه دهند ، شاهد و ناظر حكومت جهانى حق و عدالت باشند و در بناى اين حكومت شركت جويند ، چرا كه شركت در تشكيل چنين حكومتى از بزرگترين افتخارات است .
و بعكس گروهى از منافقان و جباران سرسخت علاوه بر كيفر خاص خود در رستاخيز بايد مجازاتهائى در اين جهان ، نظير آنچه اقوام سركشى مانند فرعونيان و عاد و ثمود و قوم لوط ديدند در همين دنيا ببينند ، و تنها راه آن رجعت است .
امام صادق (عليه السلام) در حديثى مى فرمايد ، ان الرجعة ليست بعامة ، و هى خاصة ، لا يرجع الا من محض الايمان محضا ، أو محض الشرك محضا : رجعت عمومى نيست بلكه جنبه خصوصى دارد ، تنها گروهى بازگشت مى كنند كه ايمان خالص يا شرك خالص دارند .
اين احتمال نيز وجود دارد كه بازگشت اين دو گروه در آن مقطع خاص تاريخ بشر به عنوان دو درس بزرگ و دو نشانه مهم از عظمت خدا و مساله رستاخيز ( مبدا و معاد ) براى انسانها است ، تا با مشاهده آن به اوج تكامل معنوى و ايمان برسند و از هيچ نظر كمبودى نداشته باشند .

برخى شبهات رجعت

بعضى افراد نا آگاهانه يا مغرضانه به رجعت اشكالاتى وارد كرده اند، البته وقتى با دلايل قطعی، رجعت ثابت شد ديگر جايى براى اشكال نخواهد ماند برخى از شبهات به معاد جسمانى بازگشت دارد كه پاسخ آنها همان پاسخهايى است كه در معاد جسمانى داده مى شود غير از اين دسته فقط به دو اشكال به عنوان نمونه پاسخ داده مى شود:

1) رجعت با تناسخ چه تفاوتى دارد؟

پاسخ: نظريه «تناسخ» بر اساس انكار قيامت پى ريزى شده و پيروان اين مكتب، پاداش و كيفر اعمال و رفتار را منحصر به دنيا مى دانند.

چكيده اين عقيده آن است كه: «جهان آفرينش پيوسته در گردش است و هر دوره اى تكرار دوره پيشين بوده و اين گردش و تكرار پايان ندارد. روح هر انسانى پس از مرگ بار ديگر به دنيا باز مى گردد، و اين بازگشت مبتنى بر كردار و رفتار پيشين اوست. اگر در روزگار گذشته به كارهاى نيك و شايسته دست زده، دوران بعد را با شادى و خوشى سپرى مى كند، و اگر مرتكب اعمال ناروا و زشت شده، گرفتار حزن و اندوه مى گردد.»

از اين بيان به روشنى مى توان فهميد كه تناسخ هيچگونه سازگارى و مشابهت با رجعت ندارد.

منتقدان به رجعت هرگز منكر قيامت نيستند، بلكه يقين به وقوع اين رستاخيز بزرگ همگانى دارند. آنان هيچگاه از تكرار بى نهايت دوره هاى آفرينش گفتگو نمى كنند. و از همه مهمتر آنكه بنا بر عقيده رجعت هرگز روح انسان به جسم شخص ديگر منتقل نمى شود، بلكه روح شخص رجعت كننده به جسم خود او تعلق مى يابد.

قائلان به تناسخ بازگشت انسان را به اين جهان به عنوان معاد تلقّى كرده و اين بازگشت را درباره همه افراد بشر باور دارند.

در حالى كه معتقدان به رجعت، تنها بازگشت گروهى بس انگشت شمار به اين جهان را معتقدند پس از آن بار ديگر به سوى قيامت شتافته دوباره محشور خواهند شد.

2) آيا قرآن، عقيده رجعت را نفى مى كند؟!

مى گويند: قرآن در آيه 95 سوره انبياء بازگشت كفّار را به جهان نفى مى كند:

«بر اهالى سرزمينى كه نابودشان كرديم، بازگشت نيست.»

از اين آيه و مفهوم آن چنين استنباط مى شود كه بازگشت گروه نابود شده ـ كه طبعاً كافرند ـ ممنوع است.

در پاسخ سه نكته را ياد آور مى شويم:

1 ـ در اين آيه بازگشت همه كافران ممنوع شمرده نشده، بلكه تنها از گروهى سخن مى گويد كه به عذاب الهى گرفتار و نابود شده اند، بنابر اين با اين آيه نمى توان بر ممنوع بودن بازگشت همه كافران استدلال نمود.

2 ـ قرآن بازگشتى را كه در آن با اعمال صالح، گذشته را جبران كنند ممنوع اعلام مى كند و ممنوعيّت اين رجعت بر ممنوع بودن رجعت به شكل ديگر كه در آن امكان عمل صالح و ميدان براى كار نيست، دلالت ندارد، چرا كه در آيه قبل، از مؤمنان نيكوكار سخن به ميان آمده كه پاداش اخروى اينان از بين نخواهد رفت و تلاشهايشان در پيشگاه الهى ثبت مى شود.

سپس در آيه بعد از كفّارى ياد مى كند كه در اثر گناه و نافرمانى هلاك شده اند. آنگاه اعلام مى دارد كه بازگشت اين گروه به دنيا ممكن نيست. بديهى است كه مفهوم جمله اين است كه كافران و بد كاران در عالم آخرت بهره اى ندارند و به پاداش دست نمى يابند. و نيز نمى توانند براى جبران كارنامه سياه خود بار ديگر به دنيا باز گردند.

3 ـ آيه ياد شده فقط از كفّار سخن مى گويد، و درباره رجعت ديگر انسانها سكوت كرده است. با توجه به اين نكات معلوم مى شود كه استدلال به اين آيه بر ممنوعيّت اصل رجعت شگفت آور است. زيرا هدف از رجعت انجام عمل صالح و جبران گذشته كافران و تبهكاران نيست. بلكه آنان بدين جهت به دنيا باز گردانده مى شود كه شكوه و عظمت مؤمنان را ببينند و سر افكنده شده بر گذشته تاريك خود افسوس خورند، يا از مشاهده اين شوكت و جلال به خشم آيند.

نظر شيعه درباره رجعت

مكتب تشيّع بر اساس پيروى از قرآن و خاندان رسالت، استوار است. بديهى است كه در شناخت و دريافت معارف اسلامى بايد به اين دو گوهر گرانبها چنگ زد.

شيعه اين اعتقاد را نه از پيش خود ساخته، بلكه بنيانگزار آئين اسلام در سخنان گهربار خود پيوسته بر آن تأكيد ورزيده است كه قطعيت آن احاديث بسيار، بر هيچ مسلمانى قابل انكار نيست.

علامه مجلسى (ره) شمار روايات رجعت را نزديك به دويست حديث معرفى كرده و مانند شيخ حر عاملى (ره) معتقد به تواتر آنها شده است.

بسيارى از بزرگان در كتب خود به اجماع شيعه اماميه بر حقانيت رجعت تأكيد نموده اند كه از آن جمله اند: شيخ طبرسى در مجمع البيان(4) ابن بابويه قمى در اعتقادات، سيد مرتضى علم الهدى و...

پس شيعه با پيروى از قرآن و پيامبر و ائمه معصومین كه ـ بيان كننده اسلام اصيل هستند ـ رجعت را جوهر اعتقاد جدايى ناپذير و مسلّم و ضرورى خود مى داند و نه تنها آنرا براى خود موجب ضعف نمى داند بلكه باعث افتخار خود قلمداد مى نمايد.

آخرين سخن اينكه شيعه در عين اعتقاد به رجعت كه آنرا از مكتب ائمه اهلبيت (عليهم السلام) گرفته است ، منكران رجعت را كافر نمى شمرد ، چرا كه رجعت از ضروريات مذهب شيعه است ، نه از ضروريات اسلام ، بنا بر اين رشته اخوت اسلامى را با ديگران به خاطر آن نمى گسلد ولى به دفاع منطقى از عقيده خود ادامه مى دهد .

اين نيز قابل توجه است كه احيانا خرافات بسيارى با مساله رجعت آميخته شده كه چهره آن را در نظر بعضى دگرگون ساخته است ، لازم است پايه را بر احاديث صحيح بگذاريم و از احاديث مخدوش و مشكوك بپرهيزيم .